آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 85
بازدید هفته : 13
بازدید ماه : 134
بازدید کل : 95730
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
بعضی از داستانها و حکایت ها نقیضه ای بر حکایت ها، افسانه ها و مثل های نام آشنا هستند که «مرغابی ها و لاک پشت»، «تصمیم کبری»، «حسنک کجایی» ، «قالب پنیر» و ... از این دسته اند. معمولا در داستان های حیوانات، نقش انسان به آن زبان بسته ها داده می شود تا ضمن بیشتر شدن جذابیت روایت ، نسبت دادن برخی ویژگی ها و انجام بعضی کارها توسط حیوانات وضعیتی را به وجود بیاورد و مخاطب انسانی به خودش نگیرد و ضمن اینکه فکر می کند؛ این مسائل که ربطی به وی - که انسان است - ندارد از آن ها درس بگیرد.
یکی از تکنیکهایی که امینی برای ساختن طنز هایش استفاده می کند این است که در قصه اش همه چیز آن گونه که باید باشد سر جایش قرار دارد یعنی کارمند ، رئیس ، اداره و خلاصه تمام اجزای داستان دارند عمل به تکلیف می کنند. کسی رشوه نمی گیرد، هیچکس در انجام وظایفش کوتاهی نمی کند، همه چیز با عقل و منطق و عدالت سازگار است و همین ماجرا در مقایسه با واقعیت، فضایی مضحک را به وجود می آورد. چرا که در واقعیت بیرونی باید این گونه باشد که امینی می گوید و البته عقل هم همین را می گوید اما این گونه نیست. حالا چرا عده ی انگشت شماری آدم نما به حرف های اسماعیل امینی و عقل گوش نمی دهند خدا می داند و مسوول شمارش دودها.
در این مجموعه قوت همه داستان ها به یک اندازه نیست. برای نمونه نوشته ی «همین که شلوارت پاره نیست» به روایت خاطره ای از درز شلوار می پردازد که در مقابل مشکلات و رنج هایی که انسان امروز با آن روبرو است قرار می گیرد. این نوشته می توانست کوتاه تر و در عین حال با تغییرات اندکی بهتر شود. تغییر عنوان نوشته به این خاطر که کلا ماجرا را از همان ابتدا لو می دهد ضروری به نظر می رسد و در عین حال با تغییرات کوچکی می توان به جذابیت روایت داستان افزود.
یا در داستان «گوساله ی معمولی» تعلیق در داستان می تواند تا کلمات پایانی نیز ادامه داشته باشد. و تاثیر بیشتری روی مخاطب بگذارد. در پاراگراف پایانی این داستان می خوانیم: اما گاو جوان هرگز نتوانست از این همه شهرت و محبوبیت خود با خبر شود. در کارخانه ی سوسیس و کالباس، جایی برای نگهداری گاوها نبود و آن ها عصر همان روزِ تهیه ی عکس و فیلم، با همان کامیونی که از روستا آمده بودند به کشتارگاه رفتند» که مثلا می توانست این گونه باشد : حالا گاو جوان حسابی مشهور شده بود. اما در آنجا جایی برای نگهداری گاو ها نبود و آن ها عصر همان روزِ تهیه ی عکس و فیلم، با همان کامیونی که از روستا آمده بودند به کشتارگاه کارخانه سوسیس و کالباس رفتند.» و البته این نکات چیزی از ارزش این داستان ها کم نمی کند.
«جیک جیک مستون» و «روباه و خروس » را می توان از بهترین داستان های این مجموعه بر شمرد.
یادداشتی از مهدی فرج اللهی ( با قدری تلخیص)